به گزارش مشرق، ادوراد لوکاس، کارشناس مسائل روسیه و نویسنده کتابهای "جنگ سرد نوین"، "عملیات اسنودن" و "در میان بزرگترین فاجعه اطلاعاتی غرب" یولیا تیموشنکو را فردی خودخواه و تشنه قدرت معرفی کرده که ظاهرا برای او اوکراین و مشکلاتش مفهوم چندانی ندارد بلکه این زن تنها در اندیشه اثبات خود و رسیدن به آرزوهایش است.
لوکاس در نوشتاری در دیلی میل مینویسد: «زیبایی معصومانه یولیا تیموشنکو و بازداشت دوسالهاش در زندان باعث جلب همدردی جهانی شده است. روز شنبه، او درپی برکناری ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهوری اوکراین در یک کودتای دراماتیک از زندان آزاد شد. اواخر همان شب، تیموشنکو، که از درد شدید کمر رنج میبرد، با ویلچر در میدان استقلال کییف حاضر شد؛ یک سخنرانی گیرا و جذاب برای 50 هزار تن از مردمی که در آنجا گردهم آمده بودند، انجام داد؛ آنها را "قهرمانانی" خواند که "سرطانی" را از کشور برطرف کردند. او حتی به این مساله اشاره کرد که برای انتخابات ریاست جمهوری ماه مه سال جاری میلادی نامزد میشود. اما دورنمای بازگشت سیاسی او مرا نگران آینده به شدت بیثبات اوکراین کرده است.
گیسوان طلاییرنگ، قیافه معصومانه و حرکات ظریف و دلبرانهاش بسیاری از سیاستمداران مرد در اوکراین – و حتی خارج - را به این حقیقت رسانده که او را نادیده نگیرند. حقیقت امر این است که انگیزه و هدف تیموشنکو ترسناک است؛ هیچکس و هیچ چیز نمیتواند مانع او در راهی که انتخاب کرده، باشد. در صورت نیاز از مغناطیس و کشش جنسی غیرقابل انکارش استفاده میکند؛ سفیر یک کشور خارجی زمانی به من گفت که سفری دو ساعته با تیموشنکو در خودروی لیموزین او با شیشههایی دودی و ضدصدا داشته که یکی از تجربیات بسیار جالب زندگیاش بوده است!
من بارها با تیموشنکو مصاحبه داشتم. استفاده او از زبان بدن، چشمها، بازی با دستها و بازیاش با کلمات به شدت هیپنوتیزمکننده است. اما این تنها یک روی سکه است. او قادر است به شدت عصبانی و خشمگین شود. من خشم و غضب او را در شدیدترین و بدترین شکل ممکن شاهد بودم؛ همانند گربهای که در موقع خشم چون شیری میغرد.
بسیاری از رهبران خارجی تحت تاثیر تیموشنکو قرار گرفتند؛ گفته میشود میخاییل ساکاشویلی، رییس جمهوری سابق گرجستان یکی از آنها بوده است، اما زمانیکه روسیه در سال 2008 به گرجستان حمله کرد، تیموشنکو که در آن زمان نخست وزیر اوکراین بود، حمایت چندانی از رفیق گرمابه و گلستانش نکرد. او حتی به صورت سرد و سنگی ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه لبخند آورد و پوتین یکبار از او به عنوان یک شریک تجاری ستایش کرد.
تیموشنکو به بوریس برزوفسکی، مشاور سیاسی و تاجر میلیاردر که توسط پوتین از کار برکنار شد و به لندن پناهنده شد، نزدیک بود. این مرد زمانی به من گفت: یولیا تیموشنکو تنها سیاستمدار در تمام اوکراین است که دموکراسی را میفهمد، اما من اساسا رویکرد تیموشنکو را برای سیاست دیدهام.
هیچکس به توانایی این زن در برگزاری کمپینها شک و تردیدی ندارد. او زنی است که به یک میلیاردر در صنعت انرژی بدل شده و میتواند از بهترین پزشکان برای درمان کمردردش و حتی تبلیغاتچیها برای ارائه تصویری بهتر و مطلوبتر از خودش در جامعه استفاده کند. او یک واعظ بیبدیل و جذاب است. او میتواند در میان سخنرانیهای تند و آتشین خود از پارتیبازیهای سیاستمداران، نمایشی دراماتیک آغاز کند؛ روی زانوهایش مینشیند و دستهایش را به سوی حضار باز میکند و میگوید: ما را ببخشید! مردم اوکراین، ما را ببخشید!
اما مشکل واقعی زمانی آغاز می شود او در دفتر کارش است، تیموشنکو نمیتواند در قالب یک تیم کار کند. او در طول 20 سال زندگی و حرفه سیاسیاش با متحدان خود درگیری و کمشکش داشته است. مهارتهای ارتباطی تیموشنکو ناپسند هستند. همکاران و معاونشانش باید حدس بزنند که او چه میخواهد و آن کار را انجام دهند. اگر آنها کاری را نادرست انجام دهند، خشمگین میشود. او مستعد اقدامات غیرمنطقی و دارای عقده خودبزرگ بینی است. همانند بسیاری از رهبران شوروی سابق، تیموشنکو نیز به طالعبینی و پدیدههای روحی و معنوی معتقد است. بنابر گفتههای دیمیتری ویدرین، یکی از مشاوران نزدیک تیموشنکو، نخست وزیر سابق اوکراین فکر میکند که روح "اوا پرون"، رهبر فقید آرژانتین در او حلول کرده است.
نگرانی دیگر، اشتراک میان منافع سیاسی و تجاری تیموشنکو است. هیچ شکی در تعصب و شوق کارآفرینی او وجود ندارد. تیموشنکو که توسط یک مادر مجرد در شرایطی سخت در یکی از استانهای شوروی سابق، بزرگ و تربیت شده، خودش را یک کاردان و کاربلد قوی میداند. او با 5000 روبل (برابر با 100 پوند که در آن زمان یک فرصت استثنایی به شمار میرفت) وام توانست فروشگاههایی زنجیرهای زیرزمینی ویدئو کلوپ از فیلمهای پرفروش هالیوودی تاسیس کند.
بعدها در کنار آن فروشگاههای زنجیرهای وسایل کامپیوتری و لوازم منزل باز کرد. موفق شد در طول این مدت در مناقصههای بزرگ دولتی برنده شود و با تبادل تسلیحات مازاد از انبار ارتش اوکراین سوخت از روسیه بگیرد. او در تجارتی که نیازمند "اعصاب آهنین" بود، و در برههای که مناقشات تجاری به بدترین و خشنترین شیوهها شکل میگرفت، به یک فرصت و شانس بزرگ و سریع دست یافت.
در سالهایی که اوضاع اقتصادی اوکراین به شدت بیثبات بود، داشتن روابط متزلزل با مقامهای دولتی اوکراین میتوانست یک دارایی بسیار ارزشمند برای یک کمپانی به شمار رود. برای دو سال پردرآمد، کمپانی او به نام "سیستمهای انرژی متحد" بر تمام واردات گاز از روسیه کنترل داشت. در شوروی سابق، دلالان گاز میتوانستند سودهای آنچنانی به دست آورند. با داشتن روابط درست، گاز ارزان به دست میآمد و با قیمت بالا فروخته میشد. صنایع سنگین اوکراین و زمستانهای سخت در این کشور به معنای نیاز شدید کشور به حجم زیاد و گسترده گاز است. تیموشنکو به "پرنسس گاز" شهرت یافت. اما اوکراینیها به عنوان یک تعریف از آن استفاده نکردند.
تیموشنکو در دوران نخست وزیری پاولو لازارنکو، وزیر انرژی اوکراین بود. در آن دوران دو ساله و بنابر گزارش سازمان ملل، 120 میلیارد پوند از اوکراین به غارت رفت. لازارنکو هماکنون به اتهام پولشویی، تقلب مالی و اخاذی به 9 سال حبس در آمریکا محکوم شده و در حال سپری کردن این محکومیت است. بنابر اسناد دادگاه، لازارنکو برای تیموشنکو حق انحصاری داد که براساس آن، این زن توانست بر یک سوم صنعت گاز اوکراین – و حدود یک پنجم تولید ناخالص داخلی - تسلط داشته باشد.
تیموشنکو این اتهامات و سایر پروندهها را رد میکند و تمام این اتهامات را به سیستم سیاسی اوکراین نسبت داده است. در سال 2004 همزمان با انقلاب نارنجی و اعتراضات علیه انتخابات ریاست جمهوری همراه با تقلب که یانوکوویچ رقیب تیموشنکو مدعی پیروزی در آن شد، تیموشنکو به یکی از سیاسیون برجسته و مشهور جهان بدل شد.
موهای بلوند او مشهور شد، به نظر میرسید آرایش ظاهریاش برای یادآوری پرنسس افسانههای فولکلور اوکراین طراحی شده است. در 2005، او به عنوان نخست وزیر اوکراین منصوب شد. اما راهها و روشهای استکباری و سیاستگذاریهای عجیب و غریبش نظر افراد زیادی را جلب نکرد. اوکراین بیشک نیازمند اصلاحات مستحکم بود از آن نوعی که استونی و لهستان پس از فروپاشی شوروی داشتند. این دو کشور نهادهایی را ایجاد کردند که برای یک بازار اقتصادی با عملکرد کامل و جامع ضرورت داشت. آنها هم اکنون عضوی مطلوب از اتحادیه اروپا و ناتو هستند. اگرچه، اوکراین – که از زمان دستیابی به استقلال در سال 1991 توسط رهبرانش به شکل بدی اداره میشود- حتی در اتاق انتظار اتحادیه اروپا هم قرار ندارد!
تیموشنکو به نوبه خود هیچ تمایلی برای انجام این اصلاحات مورد نیاز یا چگونگی تحقق آنها نشان نداد. برای او، سیاست تنها پیروزی و ماندن در قدرت بود – نه بیشتر کردن تعداد رایدهندگانش. تحت نخست وزیری او، رضایت از انقلاب نارنجی از بین رفت و برای اوکراینیهای ناامید و مایوس اینگونه شد که به یانوکوویچ به عنوان رییس جمهور خود رای دهند فردی که در گذشته به بیتدبیری و بیخردی محکوم شده بود. یانوکوویچ، انتقام سریعی از تیموشنکو گرفت. او را به اتهام تقلب مالیاتی و سایر اتهامات از جمله سوءاستفاده از قدرت محاکمه کرد و به زندان انداخت و حتی با وجود انتقادهای گسترده بینالمللی و اعمال فشارها و مشکلات جسمانی از آزادیاش امتناع کرد.
دنیای سیاست حتی نقش خود را در زندگی شخصی تیموشنکو نیز نشان داده است. همسرش "اولکساندر" در سال 2012 پس از دستگیری به اتهام اختلاس و ازمیان بردن اسناد گمرکی از اوکراین گریخت و به جمهوری چک پناهنده شد.
تنها دخترشان "یوگنیا" که در کالج اقتصاد لندن درس خوانده، وفادارترین فرد به مادرش محسوب میشود و در طول دوران زندان مادرش در مجامع بینالمللی حاضر و خواستار آزادی او شد. پس از آزادی هم در میدان استقلال کییف در کنار مادرش ایستاد.
استقبال از تیموشنکو پس از آزادی از زندان و حضورش در میدان استقلال چندان که باید پر شور نبود. بسیاری نمیخواهند تا او را بار دیگر در راس قدرت ببینند اما برای مردم اوکراین، جایگزینها تا حدودی بهتر هستند.
سیاستمدار برجسته دیگر در اوکراین، ویتالی کلیچکو است. او یک سیاستمدار نوپا و بوکسور سابق اوکراینی است. فرد دیگر، آرسنی یاتسنیوک است. اما بسیاری او را نزدیک به سیستم قدیمی سیاست اوکراین میدانند.
تیموشنکوی از خود متشکر ممکن است در زمان کنونی برای خودش زمان بخرد اما در درازمدت بعید است هیچیک از این دو رقیب را غیرقابل شکست بداند. او دشمنان زیادی دارد اما می تواند با آنها کنار بیاید، حتی افراد برجسته و مشهوری که او را در عرصه سیاسی دچار تزلزل کردند.
دیمیتری ویدرین – یکی از دوستان طرد شده تیموشنکو – به مجله نیو ریپابلیک گفت: شما نمیتوانید او را با راههای عادی سیاسی از میدان به در کنید. نمیتوانید در تلویزیون او را شکست دهید. نمیتوانید او را از بحث خارج کنید... اگر زمان بیشتری داشت، رییس جمهور اوکراین، آمریکا و حتی رییس اتحادیه اروپا میشد!
اگر پرنسس گازی از اشتباهاتش درس میگرفت، واقعا میتوانست با شکوه و جلال بازگردد و بر کشورش حکومت کند. اما آنچه که من از او میدانم حرصش برای قدرت، منفعت شخصی و تحقیر مردم اوکراین است و به همین خاطر است که من درباره بازگشتش شک و تردید دارم.»
لوکاس در نوشتاری در دیلی میل مینویسد: «زیبایی معصومانه یولیا تیموشنکو و بازداشت دوسالهاش در زندان باعث جلب همدردی جهانی شده است. روز شنبه، او درپی برکناری ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهوری اوکراین در یک کودتای دراماتیک از زندان آزاد شد. اواخر همان شب، تیموشنکو، که از درد شدید کمر رنج میبرد، با ویلچر در میدان استقلال کییف حاضر شد؛ یک سخنرانی گیرا و جذاب برای 50 هزار تن از مردمی که در آنجا گردهم آمده بودند، انجام داد؛ آنها را "قهرمانانی" خواند که "سرطانی" را از کشور برطرف کردند. او حتی به این مساله اشاره کرد که برای انتخابات ریاست جمهوری ماه مه سال جاری میلادی نامزد میشود. اما دورنمای بازگشت سیاسی او مرا نگران آینده به شدت بیثبات اوکراین کرده است.
گیسوان طلاییرنگ، قیافه معصومانه و حرکات ظریف و دلبرانهاش بسیاری از سیاستمداران مرد در اوکراین – و حتی خارج - را به این حقیقت رسانده که او را نادیده نگیرند. حقیقت امر این است که انگیزه و هدف تیموشنکو ترسناک است؛ هیچکس و هیچ چیز نمیتواند مانع او در راهی که انتخاب کرده، باشد. در صورت نیاز از مغناطیس و کشش جنسی غیرقابل انکارش استفاده میکند؛ سفیر یک کشور خارجی زمانی به من گفت که سفری دو ساعته با تیموشنکو در خودروی لیموزین او با شیشههایی دودی و ضدصدا داشته که یکی از تجربیات بسیار جالب زندگیاش بوده است!
من بارها با تیموشنکو مصاحبه داشتم. استفاده او از زبان بدن، چشمها، بازی با دستها و بازیاش با کلمات به شدت هیپنوتیزمکننده است. اما این تنها یک روی سکه است. او قادر است به شدت عصبانی و خشمگین شود. من خشم و غضب او را در شدیدترین و بدترین شکل ممکن شاهد بودم؛ همانند گربهای که در موقع خشم چون شیری میغرد.
بسیاری از رهبران خارجی تحت تاثیر تیموشنکو قرار گرفتند؛ گفته میشود میخاییل ساکاشویلی، رییس جمهوری سابق گرجستان یکی از آنها بوده است، اما زمانیکه روسیه در سال 2008 به گرجستان حمله کرد، تیموشنکو که در آن زمان نخست وزیر اوکراین بود، حمایت چندانی از رفیق گرمابه و گلستانش نکرد. او حتی به صورت سرد و سنگی ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه لبخند آورد و پوتین یکبار از او به عنوان یک شریک تجاری ستایش کرد.
تیموشنکو به بوریس برزوفسکی، مشاور سیاسی و تاجر میلیاردر که توسط پوتین از کار برکنار شد و به لندن پناهنده شد، نزدیک بود. این مرد زمانی به من گفت: یولیا تیموشنکو تنها سیاستمدار در تمام اوکراین است که دموکراسی را میفهمد، اما من اساسا رویکرد تیموشنکو را برای سیاست دیدهام.
هیچکس به توانایی این زن در برگزاری کمپینها شک و تردیدی ندارد. او زنی است که به یک میلیاردر در صنعت انرژی بدل شده و میتواند از بهترین پزشکان برای درمان کمردردش و حتی تبلیغاتچیها برای ارائه تصویری بهتر و مطلوبتر از خودش در جامعه استفاده کند. او یک واعظ بیبدیل و جذاب است. او میتواند در میان سخنرانیهای تند و آتشین خود از پارتیبازیهای سیاستمداران، نمایشی دراماتیک آغاز کند؛ روی زانوهایش مینشیند و دستهایش را به سوی حضار باز میکند و میگوید: ما را ببخشید! مردم اوکراین، ما را ببخشید!
اما مشکل واقعی زمانی آغاز می شود او در دفتر کارش است، تیموشنکو نمیتواند در قالب یک تیم کار کند. او در طول 20 سال زندگی و حرفه سیاسیاش با متحدان خود درگیری و کمشکش داشته است. مهارتهای ارتباطی تیموشنکو ناپسند هستند. همکاران و معاونشانش باید حدس بزنند که او چه میخواهد و آن کار را انجام دهند. اگر آنها کاری را نادرست انجام دهند، خشمگین میشود. او مستعد اقدامات غیرمنطقی و دارای عقده خودبزرگ بینی است. همانند بسیاری از رهبران شوروی سابق، تیموشنکو نیز به طالعبینی و پدیدههای روحی و معنوی معتقد است. بنابر گفتههای دیمیتری ویدرین، یکی از مشاوران نزدیک تیموشنکو، نخست وزیر سابق اوکراین فکر میکند که روح "اوا پرون"، رهبر فقید آرژانتین در او حلول کرده است.
نگرانی دیگر، اشتراک میان منافع سیاسی و تجاری تیموشنکو است. هیچ شکی در تعصب و شوق کارآفرینی او وجود ندارد. تیموشنکو که توسط یک مادر مجرد در شرایطی سخت در یکی از استانهای شوروی سابق، بزرگ و تربیت شده، خودش را یک کاردان و کاربلد قوی میداند. او با 5000 روبل (برابر با 100 پوند که در آن زمان یک فرصت استثنایی به شمار میرفت) وام توانست فروشگاههایی زنجیرهای زیرزمینی ویدئو کلوپ از فیلمهای پرفروش هالیوودی تاسیس کند.
بعدها در کنار آن فروشگاههای زنجیرهای وسایل کامپیوتری و لوازم منزل باز کرد. موفق شد در طول این مدت در مناقصههای بزرگ دولتی برنده شود و با تبادل تسلیحات مازاد از انبار ارتش اوکراین سوخت از روسیه بگیرد. او در تجارتی که نیازمند "اعصاب آهنین" بود، و در برههای که مناقشات تجاری به بدترین و خشنترین شیوهها شکل میگرفت، به یک فرصت و شانس بزرگ و سریع دست یافت.
در سالهایی که اوضاع اقتصادی اوکراین به شدت بیثبات بود، داشتن روابط متزلزل با مقامهای دولتی اوکراین میتوانست یک دارایی بسیار ارزشمند برای یک کمپانی به شمار رود. برای دو سال پردرآمد، کمپانی او به نام "سیستمهای انرژی متحد" بر تمام واردات گاز از روسیه کنترل داشت. در شوروی سابق، دلالان گاز میتوانستند سودهای آنچنانی به دست آورند. با داشتن روابط درست، گاز ارزان به دست میآمد و با قیمت بالا فروخته میشد. صنایع سنگین اوکراین و زمستانهای سخت در این کشور به معنای نیاز شدید کشور به حجم زیاد و گسترده گاز است. تیموشنکو به "پرنسس گاز" شهرت یافت. اما اوکراینیها به عنوان یک تعریف از آن استفاده نکردند.
تیموشنکو در دوران نخست وزیری پاولو لازارنکو، وزیر انرژی اوکراین بود. در آن دوران دو ساله و بنابر گزارش سازمان ملل، 120 میلیارد پوند از اوکراین به غارت رفت. لازارنکو هماکنون به اتهام پولشویی، تقلب مالی و اخاذی به 9 سال حبس در آمریکا محکوم شده و در حال سپری کردن این محکومیت است. بنابر اسناد دادگاه، لازارنکو برای تیموشنکو حق انحصاری داد که براساس آن، این زن توانست بر یک سوم صنعت گاز اوکراین – و حدود یک پنجم تولید ناخالص داخلی - تسلط داشته باشد.
تیموشنکو این اتهامات و سایر پروندهها را رد میکند و تمام این اتهامات را به سیستم سیاسی اوکراین نسبت داده است. در سال 2004 همزمان با انقلاب نارنجی و اعتراضات علیه انتخابات ریاست جمهوری همراه با تقلب که یانوکوویچ رقیب تیموشنکو مدعی پیروزی در آن شد، تیموشنکو به یکی از سیاسیون برجسته و مشهور جهان بدل شد.
موهای بلوند او مشهور شد، به نظر میرسید آرایش ظاهریاش برای یادآوری پرنسس افسانههای فولکلور اوکراین طراحی شده است. در 2005، او به عنوان نخست وزیر اوکراین منصوب شد. اما راهها و روشهای استکباری و سیاستگذاریهای عجیب و غریبش نظر افراد زیادی را جلب نکرد. اوکراین بیشک نیازمند اصلاحات مستحکم بود از آن نوعی که استونی و لهستان پس از فروپاشی شوروی داشتند. این دو کشور نهادهایی را ایجاد کردند که برای یک بازار اقتصادی با عملکرد کامل و جامع ضرورت داشت. آنها هم اکنون عضوی مطلوب از اتحادیه اروپا و ناتو هستند. اگرچه، اوکراین – که از زمان دستیابی به استقلال در سال 1991 توسط رهبرانش به شکل بدی اداره میشود- حتی در اتاق انتظار اتحادیه اروپا هم قرار ندارد!
تیموشنکو به نوبه خود هیچ تمایلی برای انجام این اصلاحات مورد نیاز یا چگونگی تحقق آنها نشان نداد. برای او، سیاست تنها پیروزی و ماندن در قدرت بود – نه بیشتر کردن تعداد رایدهندگانش. تحت نخست وزیری او، رضایت از انقلاب نارنجی از بین رفت و برای اوکراینیهای ناامید و مایوس اینگونه شد که به یانوکوویچ به عنوان رییس جمهور خود رای دهند فردی که در گذشته به بیتدبیری و بیخردی محکوم شده بود. یانوکوویچ، انتقام سریعی از تیموشنکو گرفت. او را به اتهام تقلب مالیاتی و سایر اتهامات از جمله سوءاستفاده از قدرت محاکمه کرد و به زندان انداخت و حتی با وجود انتقادهای گسترده بینالمللی و اعمال فشارها و مشکلات جسمانی از آزادیاش امتناع کرد.
دنیای سیاست حتی نقش خود را در زندگی شخصی تیموشنکو نیز نشان داده است. همسرش "اولکساندر" در سال 2012 پس از دستگیری به اتهام اختلاس و ازمیان بردن اسناد گمرکی از اوکراین گریخت و به جمهوری چک پناهنده شد.
تنها دخترشان "یوگنیا" که در کالج اقتصاد لندن درس خوانده، وفادارترین فرد به مادرش محسوب میشود و در طول دوران زندان مادرش در مجامع بینالمللی حاضر و خواستار آزادی او شد. پس از آزادی هم در میدان استقلال کییف در کنار مادرش ایستاد.
استقبال از تیموشنکو پس از آزادی از زندان و حضورش در میدان استقلال چندان که باید پر شور نبود. بسیاری نمیخواهند تا او را بار دیگر در راس قدرت ببینند اما برای مردم اوکراین، جایگزینها تا حدودی بهتر هستند.
سیاستمدار برجسته دیگر در اوکراین، ویتالی کلیچکو است. او یک سیاستمدار نوپا و بوکسور سابق اوکراینی است. فرد دیگر، آرسنی یاتسنیوک است. اما بسیاری او را نزدیک به سیستم قدیمی سیاست اوکراین میدانند.
تیموشنکوی از خود متشکر ممکن است در زمان کنونی برای خودش زمان بخرد اما در درازمدت بعید است هیچیک از این دو رقیب را غیرقابل شکست بداند. او دشمنان زیادی دارد اما می تواند با آنها کنار بیاید، حتی افراد برجسته و مشهوری که او را در عرصه سیاسی دچار تزلزل کردند.
دیمیتری ویدرین – یکی از دوستان طرد شده تیموشنکو – به مجله نیو ریپابلیک گفت: شما نمیتوانید او را با راههای عادی سیاسی از میدان به در کنید. نمیتوانید در تلویزیون او را شکست دهید. نمیتوانید او را از بحث خارج کنید... اگر زمان بیشتری داشت، رییس جمهور اوکراین، آمریکا و حتی رییس اتحادیه اروپا میشد!
اگر پرنسس گازی از اشتباهاتش درس میگرفت، واقعا میتوانست با شکوه و جلال بازگردد و بر کشورش حکومت کند. اما آنچه که من از او میدانم حرصش برای قدرت، منفعت شخصی و تحقیر مردم اوکراین است و به همین خاطر است که من درباره بازگشتش شک و تردید دارم.»